دیدگاه‌ها

برای ثبت نظر لطفاً وارد حساب کاربری‌تان شوید.
در مثال «ویراستار، معلم و مخاطب ادبیات، مروج کتاب» که از ساختار گرته‌بردارانه استفاده نشده...
این ساختار عطف گرته‌بردارانه تنها برای جایی است که بین سه هم‌پایه اول، ویرگول می‌گذاریم و برای هم‌پایه آخر «و»
در این جمله ما می‌خواهیم بعد از کلمه ویراستار، مکث کنیم بنابراین بعدش ویرگول می‌گذاریم معلم و مخاطب ادبیات را هم می‌خواهیم باهم و بدون مکث بخوانیم. فلذا بینشان و می‌گذاریم. آیا این غلط است؟!

درود بر شما.
ما نگفته‌ایم که در «ویراستار، معلم و مخاطب ادبیات، مروج کتاب» آن ساختار گرته‌بردارانه وجود دارد. این صورت‌بندی کاملاً درست و مطابق ساختار زبان فارسی است. این مثال را برای نشان‌دادن اشکالی آورده‌ایم که وجود ساختار «ـــ، ـــ، ـــ و ـــ» در فارسی پدید می‌آورد. نکته این بود که اگر ما به ساختار فارسی پایبند باشیم، یعنی بین همه‌ی اجزای عطف، یا همیشه «و» بگذاریم یا همیشه «،»، می‌توانیم در جاهایی که یکی از عطف‌ها چندقسمتی است و خودش «و» دارد، مرز قسمت‌های مختلف عبارت عطفی را از یکدیگر متمایز نگه داریم. این کار را با وجود آن ساختار گرته‌بردارانه نمی‌توان کرد:

ویراستار، معلم و مخاطب ادبیات و مروج کتاب

در این صورت‌بندیِ گرته‌بردارانه، «مروج کتاب» با «معلم و مخاطب ادبیات» پیوستگی و آمیختگی پیدا کرده است. به‌علاوه، نوعی کژتابی پیش آمده است: معلوم نیست «ادبیات» به «معلم» هم مربوط می‌شود یا فقط متعلق به «مخاطب» است. به‌بیان گویاتر، معلوم نیست که «معلم» جزئی از عطف است یا «معلم ادبیات». این‌ها همه بر اثر آن ساختار گرته‌بردارانه پیش آمده است.

به نظر بنده این که فرمودید: « توصیه می‌شود برای برقراری ارتباط موثر با کتاب، تقدیم نامه، مقدمه و پیشگفتار مطالعه شود» مثال نادرستی باشد.
چراکه بعد از کتاب چون بند توضیحی است باید ویرگول بیاوریم.
می‌ماند تقدیم‌نامه و مقدمه و پیشگفتار که اصلا با کتاب هم پایه نیستند که بخواهیم برایشان از این شیوه گرته‌بردارانه استفاده کنیم.
برای تقدیم‌نامه و مقدمه و پیشگفتار هم که 3 بند هم‌پایه هستند «و» می‌اوریم.

درود.
این جمله دقیقاً مثالی نادرست است و برای این ذکرش کرده‌ایم که از آن پرهیز کنیم. وجود ویرگول بعد از «تقدیم‌نامه»، مکثی نابجا و ناخواسته پیش می‌آورد و برای لحظه‌ای مخاطب را در خواندن جمله به اشتباه می‌اندازد؛ یعنی مخاطب با دیدن این ویرگول تصور می‌کند که با ساختار عطفی «ـــ، ـــ، ـــ و ـــ» روبه‌رو است؛ اما کمی که جمله را می‌خواند، از روی بافت و معنی واژه‌ها درمی‌یابد که چنین نیست و نمی‌شود جمله را این‌طور معنی کرد. درنتیجه، برمی‌گردد و جمله را با تقطیع صحیحِ اجزا می‌خواند و می‌فهمد. این کندخوان‌شدن جمله نیز یکی از دشواری‌های نامطلوبی است که از رهگذر همان ساختار عطف گرته‌بردارانه پیش آمده است.